دیروز خیلی دختر صبوری بودم
حالا بگذریم که چطور دارم تمرین صبوری میکنم (یه نوع مراقبه است تا مراقب باشم عصبانی نشوم اگر شدم جلوی خودمو بگیرم اگه دیدم نمیشه از رامین کمک بخوام)و گاهی چقدر تحمل میکنم که ناراحت نشم یا اگه میشم اصلاً بروز ندم
دلم گرفته بود برای رامینم تعریف کردم جریان صبوریمو و اون کلی تشکر کرد و گفت: هر کی دیگه بود یه دعوائی راه می انداخت یا یه جواب دندان شکنی چیزی نثار میکرد و الهی بتونم این کارتو جبران کنم عزیزم
چه کنیم که دانستن دردیست بزرگ
چرا که گاهی عده از روی ندانستن در مقابل حرفهای دیگران روی بر میتابند که های !!!! کی بود گفت بالای چشای من ابروئه و نمیدونن با این کارا خودشونو چجوری از چشم همه می اندازن . چون وقتی صبوری میکنن همه گوینده رو مقصر میدوننه ولی وقتی جواب میده همه هر دو تا رو نسنجیده عمل میکنن
و باز چه کنیم که دانستن دردیست بزرگ
در عوض صبوری من که هیچی نگفتم مامان جان رامین جانم حال طرفو جا آورد و جواب دندان شکنی نثار کرد که خدائی یه کم از ناراحتی منو کم کرد
حال میکنم میبینم من طرف مامان رامینم اونم طرف من که الهی قربونش برم که منو حسابی رو سفید کرد
خلاصه دلم میخواست مامان رامین رو بگیرم بقلمو و 20 بار ببوسمش که خدائیش مثل فرشته نجات بود وقتی من میخواستم حرفی نزنم که کسی ناراحت بشه اون گفت و منم توی دلم گفتم ای ول مامانی تو بگی کمتر ناراحتی پیش میاد
در کل گفت : اگرم کاری لازم بکنن خودم بهشون میگم الهی که همیشه خوش باشن همین برای من کافیه
الهی الهی الهی قربون برم اون مامانی رو که اینقدر با سیاسته که میدونه چون من هیچی نمیگم خودش باید پشت من باشه.
رامین هم که قربونش برم نشنید که اگه میشنید اونم کم طرفداری نمیکرد
بعدشم کلی ازم تشکر کرد بابت این صبرم و از کوره در نرفتنم
ولی باور کنید صبوری و شنیدن حرفی اونم از کسی که اصلاً بهش ربطی نداره و هیچی نگفتن خیلی سخته شنیدید که مثلاً میگن فلانی اگه جواب نمیداد غم باد میگرفت؟!!! (ووووی من غم باد دوست ندارم ولی گمونم من بادمجون بمم که غم باد ممباد سرش نمیشه )
تمریناتم خیلی قدرتی شده خدا بهم کمک کنه بتونم همین طوری ادامه بدم
راستی یادم رفت بگم که من خیلی خیلی خیلی به خانواده هامون افتخار میکنم
و به داشتن رامینی که اینقدر از خانواده اصیلیه و اینقدر خانوادش منو بین خودشون خوب پذیرفتن و خوب کمکمون میکنن افتخار میکنم ایضاً
اصلاً از دیروز اون بوسه هایی که دلم میخواست 20 تا نثار مامان رامین کنم مونده سر گلوم و هی باعث میشه اینطوری بنویسم : که اگه خانواده پسری خوب باشن و شخصیت و متانت داشته باشن و البته عروسشون هم صبوری پیشه کنه و موش ندوونه ، میدونید چی میشه تا کور شود هر آنکه نتواند دید اتفاق میافته و خوش به حال همشون میشه از عروش گرفته با شوهر و مادر شوهر و مادر زن و پدر زن و پدر شوهر
یعنی روابط حسنه
راستی خواستم بگم دوستان گلم روابط حسنه از نون شبم واجب تره به خدا
و همه بر میگرده به ماکه کوچکتریم که به نفعمونه واژه احترام احترام احترام و باز هم احترام و محبت رو چند بار و چندین بار عملی اجرا کنیم
مگه بزرگترای مهربونمون جز محبت و احترام چیزی هم از ما میخوان
مامانی مرسی
البته تا یادم نرفته از بابای رامین هم تشکر مکینم آخه اون درسته که اون موقع خواب بود ولی همیشه هوای منو داره اونم به شدت
دوسشون دارم
ای وای پس مامان و بابای خودم چی ؟؟
تفلکی ها اونها رو هم خیلی دوست دارم
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]